چرا پول‌های سرگردان به سمت بورس نمی‌آید؟

علیرضا تاجبر / کارشناس بازار سرمایه
در یک اقتصاد بیمار، دلالی، واسطه‌گری و سرمایه‌گذاری‌هایی که برای اقتصاد ملی ارزش افزوده‌ای ندارند پیشتاز هستند. در کشور ما نیز به دلیل وضعیت تورمی حاکم بر اقتصاد و چشم‌انداز افزایشی این نرخ مهم، اصولا سرمایه‌گذاری‌ها و پول‌های سرگردان از سپرده‌های بانکی و بورس به سمت بازارهای خودرو، طلا و ملک در حرکت هستند.
در اقتصادهایی با این مختصات در اغلب موارد صاحبان سرمایه‌، چه سرمایه‌های بزرگ و چه سرمایه‌های کوچک، یک استراتژی مشترک را در دستور کار خود قرار می‌دهند. خروج از بازار‌های مولد نخستین سناریوی مشترک صاحبان سرمایه است. اما مقصد همه پول‌ها به یک بازار مشخص ختم نمی‌شود؛ به گونه‌ای که سرمایه‌های کوچک‌تر به محض خروج از بانک و بازار سرمایه به سمت بازار دارایی طلا، سرمایه‌های متوسط به سمت بازار خودرو و سرمایه‌های بزرگ به سمت خرید ملک کوچ می‌کنند. بررسی‌ها حاکی از آن است که این استراتژی به دلیل قرار گرفتن اقتصاد در مسیری نامعلوم و غیرمولد، مشخصا با سودسازی فعالان اقتصادی همراه بوده است. این در حالی است که در برخی کشورها در شرایط مشابه تورمی، فعالان اقتصادی بورس را در اولویت سرمایه‌گذاری خود قرار می‌دهند.

اما چه عواملی سبب شده سرمایه‌گذاران برای عبور از بحران‌های تورمی دست به دامن بازارهای غیرمولد شوند؟ برای پاسخ دادن به این پرسش کافی است به پرونده بازارهای مذکور در مواجهه با موج‌های تورمی نگاهی بیندازیم. با بررسی آنچه در دو سال و نیم گذشته در بازارهای دارایی رخ داده، می‌توان این‌طور استنباط کرد که بازار سهام در میان این بازارها در بی‌ثبات‌ترین حالت ممکن به سر برده است. این بازار به قدری با موج‌های تکان‌دهنده مواجه بوده است که پس از ۶۲۲ روز معاملاتی، شاخص کل بورس اوراق و بهادار بیش از ۲۶۱هزار واحد از قله تاریخی این نماگر فاصله دارد. به این ترتیب مشخص می‌شود که چرا فعالان اقتصادی اهمیت چندانی به این بازار نمی‌دهند و این بازار روزگار بدی را پشت سر می‌گذارد.

بورس تهران از ابتدای سال ۹۹ تا میانه تابستان دو موج پرشتاب صعودی را ثبت کرد که طی آن سرمایه‌گذاران بی‌شماری پول خود را وارد تالار شیشه‌ای کردند. این مهم از آن جهت حایز اهمیت است که اغلب سرمایه‌های سرازیرشده به سمت بورس به دلیل مهر تایید سیاستگذاران دولت دوازدهم بر این بازار اتفاق افتاد. اولین موج صعودی بازار سهام از ابتدای سال ۹۹ آغاز شد و تا اواخر اردیبهشت (۲۲ اردیبهشت) ادامه یافت. طی این مدت ۳۳روزه، شاخص کل صعود بیش از ۱۰۴درصدی را ثبت کرد و توانست سوپرکانال یک‌میلیون‌واحدی را نیز فتح کند. پس از رفتار سینوسی و اصلاحی این نماگر در ۹ روز کاری، سرمایه‌گذاران مجددا شاهد موج دوم صعودی شاخص تا ۱۹ مرداد بودند. ۵۰ روز معاملاتی نفس‌گیر که دماسنج بازار رشد بیش از ۲۴ درصدی را تجربه کرد و به محدوده هیجان‌انگیز ۲میلیون‌واحدی رسید، روزهایی که آدرنالین در بازار حرف اول و آخر را می‌زد. افراد زیادی برای دست‌یابی به سودهای رویایی وارد بورس شدند و در تصورشان هم نمی‌گنجید که روزی با ترکیدن حباب قیمت سهام با یک بازار تغییرفازداده و روبه‌افول سروکار داشته باشند. عبور از فاز رویایی و اصلاح فرسایشی در حالی سهامداران را به سمت درهای خروج کشاند که بعد از گذشت ۶۲۲ روز کاری پرحاشیه، معامله‌گران همچنان با یک ابهام بزرگ دست به گریبانند.
در دو سال و نیم گذشته سرمایه‌گذاران در حالی که بارها شاهد صعود قیمت‌ها در بازارهای موازی بوده‌اند یک پرسش مشترک و البته بی‌پاسخ را مطرح کرده‌اند. آیا بورس سوخت لازم برای حرکت دماسنج تالار شیشه‌ای به سوی موج‌های صعودی را دارد؟ اما در گذر از این سال‌ها هر چه گذشته اقبال به سمت بازار سرمایه کمتر شده است. آن هم در شرایطی که اوضاع در بازارهای موازی بر وفق مراد معامله‌گران گزارش می‌شود. شاید به‌‌جرات بتوان گفت یکی از مهم‌ترین دلایل تداوم خروج پول‌ از گردونه معاملات سهام، افزایش ریسک‌های سیستماتیک و اجرای دستورالعمل‌های ناصحیح اقتصادی از سوی سیاستگذار و اثر اهرمی شاخص‌های کلان اقتصادی همچون تورم و سیل نقدینگی بوده است؛ به طوری که فعالان اقتصادی ترجیح داده‌اند گزینه بازار سرمایه را در رتبه‌‌های آخر سرمایه‌گذاری قرار دهند. بررسی‌ها نیز حاکی از آن است که در هفته‌های گذشته توجه سرمایه‌گذاران مجددا به سمت بازار خودرو جلب شده است. این امر از بی‌اعتمادی سرمایه‌گذار ناشی از تدابیر سیاستگذار و چشم‌انداز مبهم اقتصادی نشات می‌گیرد که معمولا حمایت حقوقی‌ها در فروش آبشاری سهام را نیز به دنبال داشته است.


این خبر را به اشتراک بذارید!

نظرات


برای ارائه نظر خود وارد حساب کاربری خود شوید