امیرحسین جنانی/کارشناس بازار سرمایه
مهمترین چالش این روزهای بازار تصمیم سازمان بورس مبنی بر دامنه نوسان یکدرصدی و حذف حجم مبنای یک برای نمادهای فرابورسی حذف است. بعد از دو روز افت، یکشنبه سازمان به سراغ محدودیت دامنه نوسان رفت. سازمان بورس هم نمونه کوچکی از تصمیمگیریها و تصمیمسازیها در مملکت خودمان است. تفاوت بورس با اداره کشور این است که در بورس آثار و تبعات همهچیز لحظهای به نمایش گذاشته میشود اما اثرات تصمیمات غلط مملکتی با تاخیر مشخص میشود. اعتقاد سازمان بر این بود که با جریان پولی که در اختیار دارد و کمک بانکها قادر خواهد بود از پس این بحران برآید و سراغ تغییر دامنه نوسان نرود.
اتفاقی که روز چهارشنبه افتاد اولین رگههای آن در انتهای معاملات روشن و مشخص بود. باید حق را گفت که تجزیه و تحلیل اشتباهی هم نبود، اما خوشبینی مفرطی در آن وجود داشت و روی دنیای سیاست و اخبار و احوال آن حساب نشده بود. حداقل در این موضوع باید از تجربه گذشته استفاده میشد و کار به آخر هفته و اخبار مختلف نمیکشید. اما چرا بازار از مدار نزولی خارج نمیشود؟ مهمترین دلیل وضعیت کنونی را میتوان در عدم جذابیت تالار سهام و تجربه دامنه نوسان در مقطع انتهای اردیبهشت تا ۸ تیرماه دانست. اگرچه در برخی از روزها چالش نقدشوندگی داشتیم و بازار را از این منظر با مشکل مواجه کرد، اما به هر روی سرعت تحولات منفی را کاهش داد و تا حدودی موجب کند شدن فضای ریزشی بازار شد. اما به نظر میرسد حداقل در فضای گذار و تغییر دولت زمان میخرید تا اوضاع بهتر پیش برود.
بااینحال براساس تجربه می توان بیان کرد که دامنه نوسان معمولا آخرین ابزاری است که سیاستگذار باید سراغ آن برود. اولین و مهمترین کار باید کنترل بحران با کمک تزریق منابع باشد که نقش بانک مرکزی و بانکها و لاینهای اعتباری در آن برجسته است که نمونه آن را در موضوع سردار سلیمانی شاهد بودیم. اگر بتوانیم بر ریسکهای سیاسی فائق بیاییم و بر آنها غلبه کنیم و تکلیف کابینه نیز سریعتر روشن شود، قابلیتهای یک برگشت دوباره در بازار وجود دارد که تجربه آن را در دفعات گذشته نیز شاهد بودیم. در چنین شرایط بحرانی باز شدن لاین اعتباری در قالبهای مختلف میتواند به کمتر شدن عمق بحران کمک کند. البته جریان پول بهتنهایی برای این موضوع کافی نیست و برگشت اعتماد هم عاملی مهم است.
در شرایط فعلی اگر اندک تصمیمات اعتمادساز و منطقی صورت گیرد اصلا نیازی به چنین جریان پولی نیست و بازار بر مدار تعادلی قرار میگیرد که حتی به نفع اقتصاد است. تصمیماتی نظیر منطقی شدن نرخ بهره، از بین بردن رانت ارزی برای واردکنندهها و اصلاح نرخ نیما، تعیین بلندمدت و پیشبینی پذیر بودن مولفههای موثر در سودآوری شرکتها، جلوگیری از قیمتگذاری دستوری و به رسمیت شناختن بازارهایی نظیر بورس کالا به عنوان مرجع قیمتگذاری و در یک کلام حرکت به سمت عقلانیت و اقتصادی منطقی میتواند بهسرعت اعتماد را به بازار بازگرداند. جریان پولی تماشاگر را به سمت بازار سرمایه آورده و به تقویت بازارهای اولیه و ثانوی منجر میشود. اما تاکنون نشانههایی از آن را دریافت نکردیم. در چنین شرایطی وقتی کابینهای وجود ندارد انتظار چنین تصمیماتی هم کمی سخت است.
برای ارائه نظر خود وارد حساب کاربری خود شوید
نظرات