محمدحسین بابالو
جریان غالب در بازارهای کالایی بیشتر در یک مسیر کلی نوسان میکنند؛ اگرچه در برخی بازارها این نوسان قیمتی سریعتر خودنمایی میکند. هماکنون نیز همین شرایط در حال مشاهده است یعنی نگاهی به بازارهای مختلف همچون محصولات کشاورزی، فلزات، نفت و فرآوردهها و حتی بازار محصولات پتروشیمی نشاندهنده این روند نوسان قیمتی است. این وضعیت موجب شد تا بازارهایی همچون بازار فلزات پایه یا پتروشیمیها نقش پیشقراول این بازار را ایفا کنند. در صورت پذیرش همین نکته میتوان این گونه امیدوار بود که رشد قیمتی میتواند در اغلب بازارهای کالایی ایفای نقش کند.
در ماههای قبل بارها درخصوص واقعیتهای بازارهای کالایی جهانی بحث کردیم و البته نکته مهمی که به آن بارها اشاره شد؛ سرعتگیر بودن بهای نفت خام در برابر بازارهای کالایی بود. رخدادی که هم اکنون شاهد تغییر فاز این فاکتور هستیم یعنی نفت خام بهعنوان سرعتگیر بازار هماکنون به محرک قیمتی بدل شده و از رشد سایر بازارها حمایت میکند. همین فاکتور شاید کافی باشد تا تکانه افزایشی جدیدی را در بازار تجربه کنیم آن هم در شرایطی که بازارهای مختلف به دلایل گوناگون مستعد رشد قیمتها هستند.رشد نرخ در بازار فلزات پایه یا بازار محصولات پتروشیمی نشان داد که اقتصاد جهانی از پتانسیل رشد قیمتها برخوردار است؛ آن هم در شرایطی که اوضاع اقتصادی به نسبت سال ۲۰۱۶ شرایط بهتری را تجربه میکند یعنی بازارهای مختلف گویی بضاعت رشد قیمتها را دارند. حال در شرایطی که موجودی انبارها در بازار فلزات پایه نشان میدهد که میتوان باز هم به تداوم رشد قیمتها خوشبین بود، شاید دگرگون شدن وضعیت قیمتی در اغلب بازارهای جهانی چندان هم دور از ذهن نباشد. در بازار محصولات کشاورزی نیز شاهد جرقههای رشد قیمتی هستیم که در روزهای سرد سال میتوان به ادامه رشد نرخ و تقویت حجم معاملات امیدوار بود.
رشد قیمت نفت خام در بازارهای جهانی که موجب شد بهای این حامل انرژی به ماههای ابتدایی سال ۲۰۱۵ برسد را باید مهمترین داده در این بازار به شمار آورد که تحرک جدیدی را در بازارهای کالایی به همراه میآورد. با توجه به جایگاه نفت خام در تعیین قیمت تمام شده انواع کالاها و مواد اولیه با احتساب هزینههای تولید و حمل و نقل، هم اکنون میتوان سیگنال مهمی از رشد قیمت تمام شده در مقصد را در بازارهای کالایی برآورد کرد که همین داده انرژی جدیدی را در بازار ایجاد خواهد کرد. این در حالی است که رشد درآمدهای نفتی بسیاری از کشورها و همچنین تزریق طرز فکر افزایشی در اغلب بازارها میتواند حمایتی مهم را در بازارهای جهانی پدید آورد. البته با توجه به کاهش موجودی ذخایر نفت خام در آمریکا و عدم رشد جدی عرضه نفت در سایر کشورهای عضو اوپک و حتی غیرعضو، تداوم رشد قیمت نفت خام چندان هم دور از ذهن نیست ولی نمیتوان دورنمای مشخصی را برای این بازار تعیین کرد، زیرا هنوز تمامی پتانسیل عرضه در بازار نفت خودنمایی نکرده و البته تداوم رشد قیمتی میتواند به تقویت عرضه منجر شود. با توجه به این شرایط محرک مهم نفت خام هنوز هم در بازارهای جهانی تاثیرگذار خواهد بود مخصوصا در شرایطی که هنوز هم تاثیر اصلی این رشد قیمتی در تمامی بازارهای کالایی خودنمایی نکرده است. بهصورت دقیقتر و حتی در صورت حفظ همین سطوح قیمتی، بازارهای مختلف میتوانند با رشد قیمت نفت خام سوختگیری جدیدی را تجربه کنند یعنی جریان غالب در بازارهای جهانی میتواند افزایشی مهم را تجربه کند.
نگاهی به بازارهای سهام جهانی نشان میدهد که رشد ممتد ارزش سهام آمریکا در سالهای اخیر نه تنها توقف نداشته بلکه روند افزایشی خود را ادامه میدهد که نشاندهنده جو خوشبینی در بازارهای جهانی مهمی است که میتواند به سیگنالی حمایتی بدل شود؛ اگرچه این رشد قیمتی بیش از حمایت از قیمتها، سیگنالی برای عدم ریزش نرخ است یعنی میتوان این رخداد را دادهای تحکیمی در بازار به شمار آورد اگرچه در نهایت از بازارهای کالایی حمایت خواهد کرد.این موارد در نهایت نشاندهنده رخدادهایی متداول در بازارهای کالایی هستند یعنی به جز رشد قیمت نفت خام، تغییر چندانی در بازارها رخ نداده و تنها شاهد رشد قیمت محصولات کشاورزی هستیم ولی موارد پشت پرده دیگری بر نوسان قیمتها در بازارهای کالایی تاثیرگذار هستند که کمتر به آنها توجه میشود.
تقریبا در تمامی بازارهای کالایی مهم در جهان، قیمتها بر پایه دلار آمریکا نرخگذاری میشوند بنابراین کاهش ارزش دلار خود به معنی افزایش قیمتها محسوب خواهد شد که نکته جدیدی نیست اما حجم تزریق دلار در بازارهای داخلی آمریکا و بازارهای جهانی در مقایسه با حجم واقعی تولید و داد و ستد و ذخیره ارز میتواند به سیگنالی مهم در قیمتگذاریها بدل شود یعنی با فرض رشد محدود اقتصاد جهانی نزدیک به ۷/ ۳ درصد، همین حجم تزریق دلار میتواند به معنی ثبات نسبی قیمتها باشد. اگرچه این ادعا مخالف نوسان نرخ در بازارهای مختلف نیست. این در حالی است که حجم تزریق پول (M۰ پایه پولی) در اقتصاد آمریکا از زمان روی کار آمدن ترامپ افزایش یافته اگرچه فراز و فرودهایی را تجربه کرده است. بهصورت دقیقتر هم اکنون حجم تزریق پول به نسبت اواخر سال ۲۰۱۷ بیش از ۱۰ درصد افزایش یافته که خود پتانسیلی برای رشد قیمتها و همچنین بروز تورم در مقیاس جهانی برای بازارهای کالایی است. تا اینجا رخداد خاصی در بازارها متصور نیست زیرا اغلب بازارهای کالایی همین رشد قیمتی را در کارنامه خود ثبت کردهاند یعنی شرایط در این بازه زمانی متعادل ارزیابی میشود ولی این تمام ماجرا نیست.
نگاهی به تزریق پول در اقتصاد آمریکا نشان میدهد که رشد قیمتها در بازارهای کالایی یا شاخصهای کالایی همچون CRB یا GSCI با حجم تزریق پول همخوانی ندارد یعنی از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ که با کاهش مستمر قیمتها در بازارهای کالایی روبهرو بودیم، حجم تزریق پول و حتی نقدینگی توسط آمریکا در مسیری افزایشی قرار داشت که میتواند به تجمیع برخی از دادههای افزایشی منجر شود. با توجه به این موارد و مخصوصا سیاستهای جدید آمریکا یعنی افزایش پایه پولی که در آمارها وجود داشته و البته بهرغم افزایش مجدد نرخ بهره، باز هم میتوان به مهاجرت نقدینگی به بازارهای کالایی خوشبین بود. البته این ادعا در ذات خود انتقاداتی جدی را بر میانگیزد ولی برخی از شواهد در بازارهای کالایی از این ادعا حمایت میکند. بهعنوان مثال بهای طلا با فرض رشد نرخ بهره و احتمال جدی افزایش بیشتر این نرخ در ماهها و هفتههای اخیر هیچ گاه سقوط آزاد قیمتی را تجربه نکرد که نشان میدهد واقعیتهای دلاری پشت پرده حمایت از بهای طلا نهفته است. البته باید به حجم تولید و عرضه فیزیکی طلا از معادن نیز اشاره داشت که به کمک بازار طلا آمده و در برابر کاهش قیمتها موضعگیری کرد.
نکته دیگری که از احتمال تاثیرگذاری مثبت حجم تزریق دلار در بازارهای جهانی در فاز حمایت از بازار کالا قابل استناد است را میتوان به قیمتهای سال ۲۰۱۱ مربوط دانست. در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بحران جهانی اقتصاد شاهد تزریق حجمهای بسیار بزرگی از ارزهای مختلف در بازار بودیم که البته موجب حمایت از جریان غالب در بازارها شد. این شرایط با یک فاز تاخیر در بازارهای مهمی تاثیرگذار بود یعنی به وضوح شاهد رشد قیمتها بودیم تا جایی که بهای هر تن مس که در سال ۲۰۰۸ حداکثر به ۸۶۰۰ دلار بر هر تن رسیده بود به بیش از ۱۰ هزار دلار افزایش یافت یا بهای هر تن سنگ آهن که در رکورد قیمتی قبل از رکود نزدیک به ۱۴۰ دلار معامله میشد به ۱۹۶ دلار بر هر تن رشد قیمت پیدا کرد یا آلومینیوم به بیش از ۲۶۰۰ دلار در هر تن رسید. این قیمتها نیز ناپایدار بود زیرا بر پایه واقعیتهای اقتصادی شکل نگرفته بود و میتوان از آن بهعنوان یک تورم دلاری در بازارهای جهانی یاد کرد. غیرواقعی بودن این نرخها زمانی مشخص شد که بهای اغلب کالاها در اواخر سال ۲۰۱۵ به ارقامی بسیار پایین سقوطی مجدد را تجربه کرد و نشان داد شرایط با واقعیتهای تجاری و تولیدی منطبق نبوده است.
حال که این تجربیات پیش روی ماست شاید بتوان با وضوح بیشتری درخصوص آینده بازارهای کالایی سخن گفت. با توجه به تمامی این موارد هم اکنون دورانی بسیار عجیب پیش روی بازارهای کالایی قرار دارد یعنی از یک سو با فاز عرضه و تقاضای فیزیکی و نوسان موجودی انبارها میتوان به رشد بیشتر قیمتها خوشبین بود و البته این ادعا با رشد قیمت نفت همخوانی دارد و از سوی دیگر خودنمایی سیگنالهای اقتصاد کلان با نوسان حجم نقدینگی دلاری نیز میتواند محرک قیمتی جدیدی در این بازار به شمار آید. این در حالی است که توانمندی رشد تزریق دلار بیشتر از دادههای بنیادین در بازارهای مشخصی همچون بازارهای کالایی با تمرکز بر عرضه و تقاضاست؛ یعنی جریان جدیدی پتانسیل ایفای نقش در بازارها را پیدا کرده است. در هر حال رشد ممتد ارزش سهام در بازار آمریکا و بسیاری از نقاط جهان همچون چین خود نشانه مهمی از رشد ممتد و جدید قیمتها به شمار میرود که در نهایت به جریانی جدید در بازارهای کالایی منتهی خواهد شد. البته رشد قیمتها در بازار سهام چین و هنگ کنگ بهعنوان بزرگترین بازارهای کالایی در جهان، سیگنال مهم دیگری است که از دورنمای مثبت در بازارهای کالایی حمایت خواهد کرد. با توجه به این موارد بازارهای کالایی در جهان هم اکنون در دوران شکوفایی جدیدی قرار گرفته که میتواند جریان غالب آن را تغییر دهد و شاید دورانی عجیب آغاز شده باشد اگرچه شواهدی از آغاز این دوران نیز مشاهده میشود. وضعیت قیمتها در بازار فلزات پایه و همچنین نوسان محدود قیمت طلا و حتی پیشبینیها از رشد بهای فلز زرد همگی سیگنالهای مهمی است که نشان میدهد جریان غالب در بازارهای کالایی در جهان در حال تغییر است و تداوم این روند میتواند قیمتهای جدیدی را به ثبت برساند که در گذشته بهعنوان یک رؤیا مورد خطاب قرار میگرفت.
نظرات