محمدحسین بابالو: افزایش تعرفه واردات فولاد و آلومینیوم نگرانیهای جدیدی را پیشروی بازارهای جهانی ایجاد کرده اگرچه این تصمیم از توجیه اقتصادی مهمی برای صنعت فولاد آمریکا برخوردار است تا جایی که شاید صنعت و بازار فولاد آمریکا راه دیگری جز این را برای حمایت و امنیت صنعتی و اقتصادی خود پیش روی خود متصور نبوده است. همین تصمیم نشان میدهد که حتی برای آمریکاییها نیز امنیت صنعتی و اقتصادی یک اصل مهم محسوب شده اگرچه هزینههای بسیاری در بر خواهد داشت. البته این تصمیم با فراز و فرودها و هزینههای بسیاری رو به رو بوده و هست ولی در نهایت اجرایی خواهد شد. تعقیب و رمزگشایی از این تصمیم میتواند چهره دقیقتری از بازار و صنعت فولاد آمریکا و ذهنیت تصمیمسازان اقتصادی این کشور را به همراه داشته باشد.
ترامپ وضع تعرفه ۲۵ درصدی برای واردات فولاد و همچنین تعرفه ۱۰ درصدی برای واردات آلومینیوم را بهصورت رسمی اعلام کرد ولی اجرایی شدن آن منوط به تعیین دستورالعملی است که هنوز نهایی نشده ولی گفته میشود این هفته ابلاغ خواهد شد. همین خبر کافی بود تا موجی از انتقادات را چه در داخل آمریکا و چه در سایر کشورها برانگیزد تا جایی که به یکی از مهمترین خبرهای روزهای اخیر بدل شد. این مطلب اگرچه در رسانههای مختلف و فضای مجازی به شدت مورد اظهارنظرهای مختلفی قرار گرفت ولی غالب واقعیتهای اجرایی و تاثیرگذاری آن هنوز هم مغفول است و نیاز به موشکافی بیشتری دارد. ذات چنین تصمیمی را میتوان در دو بعد مختلف مورد توجه قرار داد؛ تاثیرگذاری بر بازار و صنعت فولاد آمریکا و جهان و همچنین تاثیرات آن بر اقتصاد و مخصوصا بازارهای جهانی.
همانگونه که عنوان شد هنوز واقعیتهای اصلی این تصمیم مغفول است زیرا نقاط مبهم فنی بسیاری دارد. بهصورت کلی درخصوص فرآیندهای رسانهای و تحلیلی در ابتدا باید خود خبر از وضوح، فراگیری و جامعنگری کامل برخوردار باشد تا بتوان در مورد آن اظهارنظر کرد که در ادبیات رسانهای به آن «سخت خبر» گفته میشود یعنی در نگاه اول بدون هیچ موضعگیری خود خبر و کم و کیف آن باید مورد توجه قرار بگیرد. رخدادی که هماکنون در خبر اعمال تعرفه ۲۵ درصدی بر واردات فولاد آمریکا هنوز به آن دست پیدا نکردهایم. پس از این فاز میتوان به اظهارنظرها، تاثیرات و تحلیلهای مختلف پرداخت که بتواند حاشیههای مغفول آن را مورد ارزیابی قرار دهد( نَرم خبر). در خبر اعمال تعرفه ۲۵ درصدی بر واردات فولاد در آمریکا اظهارنظرهای شخص ترامپ و هیات حاکمه در این کشور بیشترین اهمیت خبری را دارد ولی از این موارد هم چیز زیادی عاید جامعه مخاطب نشده است؛ اگرچه شخص ترامپ در یکی از توییتهای خود عنوان کرد: باید از کشورمان و کارگرانمان (نیروی کار) محافظت کنیم. صنعت فولاد ما در وضعیت بدی است. اگر فولاد نداشته باشید، کشوری هم ندارید!
البته غالب رسانههای جهانی با توجه به ارزش خبری وضع تعرفه ناخودآگاه در سیکل اطلاعرسانی آن قرار گرفتهاند و در تلاش بوده و هستند تا بیشترین فعالیت رسانهای را انجام دهند؛ اگرچه هنوز ابهام در این خبر به قوت خود باقی است. شاید بهترین رویکرد در شرایط فعلی آن باشد تا در مسیرهای مختلفی با فرض و توجه بر آینده پژوهی در بازار فولاد و اقتصاد جهانی و البته زمینههای فعلی و پیشزمینههای آن به بررسی این رخداد بپردازیم.بدون در نظر گرفتن هیچ تحلیلی همین یک پیام توییتری شاید بتواند ملاکی بر این ادعا باشد که عصر طلایی فولاد به پایان نرسیده و حداقل در آمریکا هنوز هم یک کالای بسیار ارزشمند و گرانبهاست. یعنی ترامپ معتقد است اگر فولاد در آمریکا از آن خود آمریکا نباشد شاید در آینده همین کشور مورد تهدید واقع شود که البته بحثهای پیرامونی بسیاری دارد.
تشریح ابعاد فنی برای تصمیم ترامپ
از لحاظ فنی در جهان شاید هزاران نوع مختلف از فولاد وجود داشته باشد بنابراین اطلاعات دقیق از شرایط دستورالعمل وضع تعرفه اهمیت بسیاری خواهد داشت. از لحاظ تجاری شاید سادهترین تقسیمبندی، انواع فولاد را بهعنوان مواد اولیه، محصولات میانی و محصول نهایی دستهبندی میکند که در اغلب نقاط جهان مواد اولیه همچون چدن خام، آهن اسفنجی یا سنگ آهن و حتی محصولات میانی همچون بیلت (و بلوم) و اسلب از تعرفه چندانی برخوردار نیستند اما مشخص نیست دستور پیشروی ترامپ این گروههای کالایی را نیز در بر خواهد گرفت یا نه. همین ابهام به معنی آن است که بازار محصولات میانی احتمالا از این پس و با وضع تعرفههای جدید با جذابیت بیشتری روبهرو شده ولی همین فرصت در ذات خود تهدیدات جدیدی را مطرح میکند. بهصورت دقیقتر؛ اگر بر واردات اسلب و بیلت تعرفه اعمال نشود به معنی آن است که محمولههای بیشتری به سمت بازار آمریکا گسیل شده که میتواند از این بخش از بازار جهانی فولاد حمایت کند.
از سوی دیگر واحدهای تولیدی بزرگ در جهان اغلب این محصولات را در حین فرآیند تولید خود، تولید میکنند بنابراین با حذف بخشی از ظرفیت تولید از این بازار جدید بهره خواهند برد. در صورت بروز چنین رخدادی واحدهای نورد در بسیاری از کشورهای صادرکننده به آمریکا شرایط دشواری پیدا کرده و در نهایت مجبور خواهند بود تا بازارهای جدیدی برای خود دست و پا کنند. درخصوص ماده اولیه مخصوصا چدن خام و آهن اسفنجی شرایط حتی بهتر خواهد بود مخصوصا در وضعیتی که تولید در داخل آمریکا افزایش یافته و مصرف این کالاها تقویت خواهد شد.این در حالی است که هماکنون نیز آمریکا بهعنوان یکی از صادرکنندگان مهم قراضه به شمار میرود یعنی چندان هم نمیتوان به این جذابیت بهصورت کلی دل خوش کرد مگر آنکه جذابیتهای قیمتی بیش از شرایط مرسوم باشد. از سوی دیگر کشورهایی همچون ژاپن، کرهجنوبی و ترکیه و حتی برزیل از آمریکا قراضه وارد کرده و به خود آمریکا فولاد صادر میکنند بنابراین بدبینی به واردات فولاد در این کشور چندان هم غیرواقعی نیست.
پس از واقعیتهای بازار محصولات میانی؛ پراهمیتترین بازار را میتوان بازار و شرایط معاملاتی محصولات نهایی دانست. درخصوص محصولات نهایی میتوان این بازار را از ۳ منظر مختلف مورد ارزیابی قرار داد؛ شکل فولاد همچون محصولات طویل و تخت، آنالیز شیمیایی و عناصر موجود در فولاد و در نهایت فرآیندهای حرارتی و فیزیکی که در نهایت کارآیی انواع فولاد را بهبود میبخشد. همین دستهبندی خود به معنی وجود ابهاماتی جدید است و باید بازارها و فولادهای مختلف را با تفکیک در اعمال تعرفههای جدید مورد ارزیابی قرار داد.
اهمیت نظر ترامپ درخصوص وضع تعرفه ۲۵ درصدی از آن جهت برای رسانهها برجستهتر بوده که گویا وی به تمامی وعدههای انتخاباتی و اجرایی خود پایبند بوده و هست بنابراین چنین اظهارنظری برای اهالی بازار به معنای اجرایی شدن آن است. رخدادی که اگرچه برای بسیاری از وعدههایش هزینههای بسیاری داشته ولی در نهایت اجرایی شده یا در مسیر اجرا قرار دارد. از سوی دیگر در جهان مبادلات فعلی در صنعت فولاد، متوسط تعرفههای تجاری برای اغلب مصنوعات فولادی بین ۴ تا ۷ درصد است و همین نکته کافی بود که بازارهای جهانی فولاد با شوکی جدی روبهرو شوند. این در حالی است که در پارهای از اوقات همراه با شائبه دامپینگ تعرفههای واردات حتی به آمریکا سر به فلک کشیده است که در کلیت بحث تغییری را ایجاد نمیکند. از سوی دیگر وضع تعرفههای تنبیهی توسط اتحادیه اروپا در گذشته نیز خود سیگنالی برای تصمیمسازان آمریکایی محسوب شده است تا از بازار و صنعت داخلی خود در این مسیر حمایت کنند مخصوصا در شرایطی که برزیل و روسیه خود از صادرکنندگان هم به اتحادیه اروپا و هم به آمریکا هستند یعنی اتحادیه اروپا خود در یکی از تورهای پهنشده خود گرفتار شده آن هم چندین برابر وسعت اولیه.
وضعیت تولید و بازار فولاد در آمریکا
آمارها نشان میدهد که حجم تولید فولاد خام در سال ۲۰۱۶ میلادی در آمریکا ۷۸ میلیون و ۵۰۰ هزار تن بوده است ولی در سال ۲۰۱۷ این رقم به ۸۱ میلیون و ۹۰۰ هزار تن افزایش یافت. در نگاه اول شاهد رشد حجم تولید فولاد خام این کشور هستیم، در سال ۲۰۱۶ آمریکا ۹/ ۴ درصد از حجم تولید در جهان را در اختیار داشت ولی در سال ۲۰۱۷ این رقم به ۸/ ۴ درصد کاهش یافت. این وضعیت نشان میدهد که بهصورت نسبی جایگاه صنعت فولاد آمریکا در جهان در سال گذشته میلادی تضعیف شده است اما این همه ماجرا نیست. آمار فوق از سوی انجمن بینالمللی فولاد مطرح شده ولی در آمارهای دیگری از منابع داخلی این کشور اطلاعات دیگری مخابره شده است. به گزارش marketrealist، حجم تولید فولاد آمریکا در سال ۲۰۱۷ برابر با ۹/ ۸۱ میلیون تن بوده در شرایطی که متوسط تولید در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ برابر با ۸۴ میلیون و ۶۰۰ هزار تن بوده است که نشاندهنده عقبنشینی در خلال سالهای اخیر بوده اگرچه به نسبت سال ۲۰۱۶ بهبود یافته است.
ظرفیت نصبشده تولید فولاد خام در خلال سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ رقمی نزدیک به ۱۱۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تن بوده که این آمار در سال ۲۰۱۷ به ۱۱۳ میلیون و ۳۰۰ هزار تن کاهش یافته است. بهصورت دقیقتر در این زمان نهتنها ظرفیت تولید جدیدی به صنعت فولاد آمریکا وارد نشده بلکه از ظرفیتهای تولید پیشین نیز کاسته شده است. درصد استفاده از ظرفیت نصبشده تولید فولاد در آمریکا در خلال سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ برابر با ۷۴ درصد ولی در سال ۲۰۱۷ به ۳/ ۷۲ درصد کاهش یافته است. آمارهای فوق در بخش صنعت آمریکا حکایت از عقبنشینی نسبی این صنعت دارد و تداوم آن یعنی کاهش ظرفیت تولید، افت حجم تولید و همچنین تضعیف درصد استفاده از ظرفیتهای نصبشده چیزی شبیه به یک فاجعه در صنعت فولاد آمریکاست. تمامی این موارد در حالی است که سال ۲۰۱۶ به نسبت سایر سالها وضعیت این صنعت بهبود یافته بود، اگرچه دلیل اصلی آن را باید در بهبود بازار و جهش قیمتها دانست و از دادههای فنی چندانی حمایت نشده است.
از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ حجم واردات فولاد خام آمریکا بهصورت متوسط رقمی نزدیک به ۳۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تن بوده ولی این رقم در سال ۲۰۱۷ به ۳۶ میلیون تن افزایش یافته یعنی نیاز آمریکا با فرض رشد حجم تولید داخلی افزایش داشته است. این حجم از واردات به معنی آن است که در سال گذشته میلادی آمریکا بزرگترین واردکننده فولاد در جهان بوده و در صورت عدم تغییر در این وضعیت، احتمالا حجم واردات فولاد به این کشور بازهم افزایش مییابد. متوسط صادرات فولاد آمریکا در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ رقمی نزدیک به ۱۰ میلیون و ۸۰۰ هزار تن بوده ولی در سال ۲۰۱۷ این رقم به ۱۰ میلیون و ۱۰۰ هزار تن کاهش یافته است. از سوی دیگر حجم تقاضای داخلی فولاد آمریکا بهصورت خالص (مجموع تولید و واردات منهای صادرات) در خلال سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ رقمی نزدیک به ۱۰۵ میلیون و ۵۰۰ هزار تن بوده ولی در سال ۲۰۱۷ به ۱۰۷ میلیون و ۳۰۰ هزار تن افزایش یافته و احتمالا این روند بازهم تقویت خواهد شد.
تمامی آمارهای فوق از افزایش واردات فولاد به آمریکا، ضعف تولید، رشد تقاضا و در نهایت وابستهتر شدن صنعت این کشور به سایر کشورها خبر میدهد؛ آنهم در شرایطی که با حجم واردات روبه رشد جذابیت سرمایهگذاری در صنعت فولاد آمریکا افزایش یافته است. البته آخرین آمارها از تولید فولاد در ماه ژانویه سالجاری هم از کاهش حجم تولید فولاد خام این کشور حکایت داشته و در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۳۲/ ۲ درصد کاهش یافته است.تمامی موارد فوق نشان میدهد که صنعت فولاد در آمریکا و همچنین وضعیت تجاری آن نیاز به یک تغییر مهم داشته، بنابراین تغییر فاز تصمیمسازان اقتصاد آمریکا نه یک انتخاب؛ و شاید یک ضرورت بوده است. نکتهای که اجرایی شدن آن را با احتمال بیشتری روبهرو ساخته و البته رشد روزافزون تقاضای فولاد این کشور نیز سختگیریهای بیشتر برای واردات را برنمیتابد، بنابراین راهی جز افزایش حجم تولید نیست.بهصورت دقیقتر صنعت فولاد آمریکا در حال تضعیف جایگاه بینالمللی خود بوده، رشد حجم تولید این کشور عقبتر از متوسط جهانی است، حجم واردات افزایشی بوده و آمریکا نگران امنیت صنعتی خود بوده است.
تاثیرات تصمیم ترامپ بر بازار و صنعت فولاد در آمریکا
ذات اعمال تعرفه واردات به معنی افزایش قیمتها در بازار داخلی هر کشوری است، اگرچه در فاز اول از بازار داخلی حمایت کرده ولی در فاز دوم این فرصت را برای صنعت هر کشوری فراهم میسازد که با افزایش سرمایهگذاریها به کمک رشد نرخ، فضای بهتری برای تولید خود فراهم آورد. حال در شرایطی که بازار داخلی آمریکا بازار جذابی برای محمولههای وارداتی است قطعا سرمایهگذاری در صنعت فولاد با محوریت افزایش ظرفیت تولید و رشد استفاده از ظرفیت نصب شده همراه خواهد بود؛ بنابراین به رشد حجم تولید در این کشور، نوسازی واحدهای فرسوده، ضریب بالاتر بهرهبرداری، سهولت بیشتر تامین مالی و البته رشد قیمتها در بازار داخلی آمریکا منتهی خواهد شد. نکته جالبتوجه آنکه با افزایش تعرفه واردات و شرایط تولید و واردات فرصت سرمایهگذاری جذابی برای سرمایهگذاران بینالمللی ایجاد خواهد شد تا حتی شرکتهای خود را یا به داخل خاک آمریکا آورده یا واحدهای تولیدی جدیدی احداث کنند.
از سوی دیگر حمایتهای ترامپ از صنعت زغالسنگ و رونق تولید شیلهای نفتی و گازی هم به جذابیتهای سرمایهگذاری در صنعت فولاد آمریکا افزوده خواهد کرد که مزیت دیگری در احداث کارخانههای جدید با تکنولوژیهای پیشرفتهتر محسوب میشود. البته رشد تولید گاز طبیعی در آمریکا به یک سیگنال واقعی بدل شده و حمایت از صنعت فولاد به معنی ایجاد یک بازار مصرف دائمی برای ذخایر جدیدی است که در آمریکا عرضه خواهد شد. این شرایط نیز به معنی استفاده حداکثری از تمامی ظرفیتهای موجود بوده و افزایش تقاضای گاز طبیعی را در فرآیند احیای مستقیم در این کشور رونق میبخشد؛ رخدادی که در شرایط فعلی شاید رؤیایی تلقی شود ولی رشد عرضه گاز طبیعی از منابع شیل و کاهش بهای گاز طبیعی به دلیل رشد عرضه، واقعیتی است که نمیتوان از کنار آن به سادگی عبور کرد.
افزایش درصد استفاده از ظرفیتهای نصبشده شاید سادهترین رخداد در صنعت فولاد آمریکا باشد که احتمالا از روزهای آینده استارت خواهد خورد و میتواند بخش مهمی از نیاز این کشور به فولاد را تامین کند، اگرچه در نهایت رشد حجم تولید و توسعه واحدهای موجود فولادی در این کشور و تقویت جایگاه آمریکا در صنعت فولاد جهان مهمترین تاثیراتی است که در آینده خودنمایی خواهد کرد.
توجه ترامپ به صنعت فولاد نشان داد که در نهایت در اقتصاد امروز جهان بازار یک اصل است و اگر بازار داخلی به هر دلیلی مسیر خاصی را تعقیب کرده و با کاهش عرضه و یا تقویت تقاضا روبهرو شدهایم، حتی بزرگترین تصمیمسازان اقتصادی در جهان هم نسبت به آن سر تعظیم فرود آورده و همچنین در جهت حمایت از بازار داخلی تصمیماتی بعضا غیرمنتظره و عجیب را اتخاذ میکنند. این شرایط نشان میدهد که در دنیای امروز هدف هر اقتصاد اول اشتغال در کشور متبوع خود است و در فاز دوم حفظ بازار داخلی و ثبات آن، اگرچه اهمیت شغل میتواند تکانههای اقتصادی در یک صنعت و یا بازار خاص را توجیه کند.
نظرات