ذهن‌خوانی بورسی‌ها

دنیای‌اقتصاد- محمد‌امین خدابخش : بازار سهام را می‌توان از زوایای مختلفی بررسی کرد. هم می‌شود با استناد به بررسی تحلیلگران صورت‌های مالی گفت که میزان ارزندگی آن چقدر است و هم می‌توان بر اساس آمار و ارقام اقتصاد داخلی و خارجی شرایط کلی آن را تبیین کرد. با این حال بررسی‌ها نشان می‌دهد که این بازار همواره در زیر پوست خود اثرپذیری بالایی از ‌سازوکارهای تصمیم‌گیری و مهم‌تر از همه ساختار مغز انسان دارد؛ مغزی که بخش آمیگدال آن، انسان‌ها را به فرار از این بازار ترغیب می‌کند و ناحیه کورتکس آن منجر به احتیاط معامله‌گران می‌شود.

ذهن‌خوانی بورسی‌ها

بازار سهام چند وقتی است که در مواجهه با بی‌اعتمادی موجود در بازار سهام نشانه‌های بی‌رغبتی به خرید را از خود به نمایش می‌گذارد. بورس در شرایطی به استقبال معاملات هر روز می‌رود که به‌نظر می‌رسد حتی با فرض ارزندگی سهام سرمایه‌گذاران نسبت به حضور در این بازار مردد هستند یا حتی با فروش سهام، رای خود را در صندوق بدبینی می‌اندازند، با این‌حال بررسی‌ها نشان می‌دهد که می‌تواند رویکرد این روزهای بورسی‌ها را با استناد به یافته‌های مالی رفتاری و به‌خصوص عصب‌شناسی شرح داد و آنطور که متخصصان اعصاب می‌گویند، بورس‌بازان در روزهای پس از رغبت به بازار سهام در سال‌۹۹ تحت‌تاثیر بخش آمیگدال مغز به شکلی کاملا هیجانی از این بازار خارج شده‌اند و حالا با درک زیان‌های سنگین اخیر از لنز بخش کورتکس مغز بازار را می‌نگرند. بخشی که همواره انسان را به بررسی و احتیاط بیشتر سوق می‌دهد و احتمالا دلیلی است برای گذر از فرض ارزندگی سهام که کارشناسان به آن باور دارند.

هزارتوی رکود بورس

 بازار سهام مدتی طولانی است که درگیر رکود است؛ رکودی طولانی که دامان بسیاری از سرمایه‌گذاران را گرفته و بازار یادشده را به‌جایی رسانده که ارزش معاملات خرد آن تقریبا به حدود ۵‌درصد از کل معاملات خرد در رکورد تاریخی بازار سهام در سال‌۹۹ رسیده است. در آن سال، دقیقا در تاریخ چهاردهم مردادماه ارزش معاملات خرد به حدود ۲۳‌هزار و ۷۶۲میلیارد‌تومان رسید. بررسی‌ها نشان می‌دهد که ارزش معاملات خرد در روز گذشته تنها‌ هزار و ۱۳۱ میلیارد‌تومان بوده است. تقریبا نیازی به گفتن نیست که بورس با توجه به وضعیت فعلی به‌خصوص رکود حاکم بر معاملات خرد از حال و روز خوبی برخوردار نیست. بازار سهام هر روز در مسیر بلاتکلیفی به پیش می‌رود و فعالان آن یا از چرخه معاملات خارج می‌شوند یا با اتخاذ رویکرد کوتاه‌مدتی به خرید و فروش‌های سفته‌بازانه اشتغال دارند. بدیهی است که در چنین شرایطی آنهایی که به سهام مورد‌معامله در این بازار خوش‌‌‌‌‌‌بین هستند و آن را ارزنده می‌دانند هم رغبت چندانی برای از‌سر گرفتن سرمایه‌گذاری نداشته باشند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران چه اشخاص حقیقی باشند و چه حقوقی در هر صورت رویکردی دارند که عموما بین سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت و بلندمدت در آمد و شد هستند. اگر بازار خوب باشد بستگی به میزان ریسک‌پذیری خود بخشی از سرمایه در اختیار را به سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت و بخشی دیگر را به سرمایه‌گذاری‌های کوتاه‌مدت یا حتی روزانه اختصاص می‌دهند. تقریبا تمام اینها اگرچه در مقدمات علوم مالی طبقه‌بندی شده؛ بدیهی در‌نظر گرفته می‌شوند، آنچه که واقعا مهم است و ذهن مفسران و تحلیلگران را به خود جلب می‌کند چرایی این تغییر رفتارها و رویکردهایی است که دفعتا یا به‌تدریج به تغییر جهت بازارها می‌انجامد. برای مثال بورس تهران که در سال‌۹۷ تا میانه سال‌۹۹به شکلی کاملا فشرده شاهد انباشت تقاضا در صفوف خرید بود حالا چرا تا این حال از انگیزه برای خرید خالی شده و دیگر کمتر کسی را می‌توان یافت که حتی با وجود اذعان به ارزنده‌بودن سهام به خرید آن مبادرت کند؟ این سوالی است که تاکنون بسیاری از خود پرسیده‌اند و جواب‌های گوناگونی هم در متون علمی مالی و هم گفت و شنودهای عامه برای آن پیدا شده است. جواب این مساله را هم می‌توان با آسیب‌شناسی‌های اقتصادی داد و هم با شواهد در دسترس به شکلی شهودی با آن روبه‌رو شد، اما شاید کمتر کسی باشد که تاکنون به‌رغم تمامی بررسی‌ها مالی رفتاری وضعیت کنونی بازار سهام را با یافته‌های عصب‌شناسی و ساختار مغز توضیح دهد.

دو قطب غریضه و تفکر

دنیل کانمن، برنده نوبل اقتصاد رفتاری و محقق مشهور جوابی ساده برای بررسی تصمیمات مالی ارائه داده است. بنا بر یافته‌های او هر انسانی بر اساس دو سیستم به محرک‌های بیرونی واکنش نشان می‌دهد. یکی سیستمی که همه مسائل را به‌طور آنی و بر اساس الگوهای قبلی شکل‌گرفته در ذهن انسان حل می‌کند و دیگری مطابق با تفکری هدفمند و قاعده‌مند.یافته‌های او نشان می‌دهد که بسیاری از انسان‌ها در شرایطی که اقدام به تصمیم‌گیری می‌کنند صرفا مطابق با الگوهای از پیش تعیین‌شده خود عمل می‌کنند و هنگامی که از آنها سوال می‌شود، به‌جای تحلیلی دقیق که قبلا انجام‌شده با استفاده از مسلمات خود توجیه می‌سازند. دلیل این امر آن است که اساسا تفکر به شکل تحلیلی فرآیندی بسیار پیچیده و زمانبر است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که مغز انسان به‌رغم سهم ناچیزی که از کل وزن او دارد، انرژی زیادی مصرف می‌کند. بنا بر یافته‌های محققان وزن مغز ۲‌درصد از کل بافت‌های بدن را دارد درحالی‌که حدودا ۲۰‌درصد از کل انرژی موردنیاز بدن را به خود اختصاص می‌دهد. همین نسبت نامتقارن میان وزن و انرژی استفاده شده کاملا نشان می‌دهد که چرا انسان برای برآمدن از پس چالش‌های جدی در طول تاریخ زمان بسیاری را وقف اندیشیدن کرده و حتی برآن بوده تا این اندیشیدن را هدفمند کند. متخصصان تفکر انتقادی تاکنون زمان زیادی را صرف طبقه‌بندی و شیوه‌های معقول شناخت کرده‌اند.

بررسی‌های انسان‌شناسان دلیل چنین وضعیتی را به‌خوبی نشان می‌دهد. مغز انسان در طول تاریخ همواره به سبب رو در رو بودن با موقعیت‌های تکراری به‌نحوی تکامل پیدا کرده تا از همان الگوهای تکراری که پیشتر به آن اشاره شد استفاده کند، از این‌رو در وهله اول سعی بر آن دارد تا به هنگام درک هر نوع خطر به وسیله ارسال سیگنال‌های آنی امکان بقای فرد را فراهم کند. در مغز انسان این وظیفه به عهده بخش آمیگدال است. آمیگدال است که شما را بر آن می‌دارد تا در مواجه با خطر سریعا اقدام به فرار کنید یا با جراتی مثال‌زدنی به‌جای دفاع حمله کنید.

 در این حالت نیاز چندانی به فکر‌کردن نیست. به‌نظر می‌آید آنچه که در طول سال‌های ۹۷ تا ۹۹ اتفاق‌افتاده تقریبا پاسخی است به احساس جاماندن از بازار که منجر به خرید‌های هیجانی و بدون تحلیل شده است. بعدا نیز به هنگام زیان آمیگدال شروع به‌کار کردن کرده و سهام را چه ارزنده بوده و چه نه برای فروش قرار داده است، در مقابل حالا آنچه که جریان دارد حاصل افتادن بازار در مسیر تفکر دائمی است. تفکری که بیشتر از هر چیز از تجربه تلخ سال‌۹۹ سرچشمه می‌گیرد و هم‌اکنون انسان‌ها را بر آن داشته تا به‌عبارت ساده بیشتر احتیاط کنند.

چراغ زرد بورسی

 بر این اساس می‌توان گفت آنچه که این روزها روی می‌دهد؛ حرکت طبیعی بازارها در دو سوی بُردار ریسک است، درحالی‌که فاصله گرفتن از فضای احتیاط روی داده در سال‌های ۹۲ تا ۹۶ با افزایش ضرب‌آهنگ تورم به رشد قیمت‌ها در سال‌های ۹۷ تا ۹۹ می‌انجامد؛ به بیان ساده در مقیاسی وسیع میل به تبعیت از دوپامین همه را به چرخه بازار سهام می‌کشد، در سال‌های بعد از آن همین فعال‌شدن ناحیه کورتکس در حجم وسیع و درمیان خیل عظیم سهامداران سبب می‌شود تا آنها حتی اگر با ادله‌های محکمی نظیر ارزندگی بالای سهام به‌سوی بورس دعوت شوند آن را نادیده بگیرند. اینطور که به‌نظر می‌رسد مغز انسان که در طول ‌هزاره‌های متمادی خود را با محیط‌های ساده و طبیعی تطبیق داده است، حالا در مواجهه با جهان اعداد بازارهای مالی که از گستره متنوعی از فرصت‌ها و تهدید‌ها اثر می‌پذیرد، عاجز است و برای افتادن در مسیر منطقی نیاز به بازنگری آگاهانه از سوی سرمایه‌گذاران دارد، از این‌رو طبیعی است که در چنین شرایطی مردم حتی آنهایی که به ارزندگی سهام باور دارند از خرید در این شرایط صرف‌نظر کنند و برای سرمایه‌گذاری منتظر رسیدن روزهای بهتر باشند. البته باید توجه داشت که اشاره به ارزندگی بازار در این گزارش نه قرائت رسمی «دنیای‌اقتصاد» از وضعیت موجود بلکه صرفا استناد به گزارش‌های مکرری است که در گفت‌وگوها و مصاحبه‌های پر تعداد «دنیای‌اقتصاد» وجود دارد.


این خبر را به اشتراک بذارید!

نظرات


برای ارائه نظر خود وارد حساب کاربری خود شوید