دنیایاقتصاد- محمدفاضل نوربخش : بازارهای مالی به مانند بورس تهران که در آن شرکتها و بنگاههای اقتصادی متعددی ارزشگذاری شده و در نهایت سهام آنها معامله میشود، از عوامل بسیاری اثر میپذیرند. از جمله این عوامل میتوان به متغیرهای اقتصادی، سیاسی و حتی شرایط و وقایع بینالمللی اشاره کرد. همین امر سبب میشود تا در بازارهای مذکور سنجش ریسک و داشتن درک صحیحی از ریسک از اهمیت بالایی برخوردار باشد.
اما و اگرهای نظارت بورسی
دقیقا به دلیل وجود چنین خصیصهای است که بازارهای مذکور ممکن است تحولات یا نوسانهای قابلتوجهی را شاهد باشند. بازار سرمایه ایران نیز با توجه به شرایط اقتصادی و موقعیت اجتماعی آن درمیان مردم طی سالهای گذشته تغییر و تحول و حتی محدودیتهای بسیار زیادی را شاهد بودهاست. یکی از مواردی که میتواند به ریسکهای موجود در یک بازار بیفزاید یا تحولات اساسی در روند آنها ایجاد کند، تغییر در قوانین و خطیمشیها است. در بازار سهام ایران نیز تغییرات یا بهعبارتی سیاستگذاریها در بورس اوراقبهادار تا به امروز نیز ادامهدار بوده و روند دادوستدهای معاملهگران حقیقی و حقوقی را تحتالشعاع قرار داده است. به این ترتیب طی گذر زمان بورس ایران در مقایسه با بورسهای جهان از نظر ارزش و حجم معاملات، ارزش بازار، تنوع اوراق و شرکها و همچنین قدرت نقدشوندگی ظرفیت محدودتری برخوردار بوده و از نیل به ظرفیتهای خود بازمانده است.
بازار سرمایه در حصار دولت
متغیرهای تاثیرگذار بر بازار سرمایه و بورس ایران را میتوان در دو گروه متغیرهای داخلی و متغیرهای خارجی مورد بررسی قرار داد. تغییر و تحولات اقتصادی و سیاسی در کنار عملکرد بازارهای موازی همانند بازار ارز و سکه از مهمترین عوامل داخلی تاثیرگذار هستند. علاوهبر این نوسانهای قیمت نفت، گاز، محصولات پتروشیمی و فلزات اساسی و سایر کامودیتیها، تحولات اقتصاد جهانی و سیاسی شرکای تجاری و تحریمهای اقتصادی نیز از مهمترین عوامل خارجی تاثیرگذار بر بورس ایران هستند. با توجه به موارد ذکرشده که خود به جزئیات دیگری نیز قابل تقسیمبندی است، در حالت کلی بازار سرمایه از دو پارامتر محیط اقتصاد کلان در داخل کشور و اقتصاد بینالملل تاثیر میپذیرد. بر این اساس عوامل تاثیرگذار داخلی را میتوان در موارد؛ رشد اقتصادی، رشد سرمایهگذاری در بخش تولید، رشد سرمایهگذاری در بخش مسکن، روند تورم، میزان نقدینگی، قدرت خرید مردم، نوسانهای نرخ ارز و نرخ بهره، واردات و صادرات و وضعیت اشتغال دانست که تمامی این موارد مذکور بر روند قیمت سهام شرکتهای بورسی تاثیرگذار هستند. در این میان بودجه، نوع قیمتگذاری، تعرفههای گمرکی، مصوبات مجلس، تغییر نرخ مالیات، بدهیهای دولت، تغییرات اقلیمی، قوانین زیستمحیطی، بلایای طبیعی و روند قیمتهای ارز، سکه و مسکن نیز در این دسته قرار میگیرند.
محیط اقتصاد بینالملل نیز اهمیت و تاثیر بسزایی بر بورس ایران دارد، چراکه اولین گروه از پارامترهای تاثیرگذار خارجی بر بورس اوراق و بهادار، نوسانهای جهانی قیمت نفت و فرآوردههای نفتی، محصولات پتروشیمی، فلزات اساسی و سایر کامودیتیها است که شرکتهای صادراتی یا بهعبارتی دلاریمحور و شرکتهایی که نرخ محصولات آنها وابسته به نرخهای جهانی است، تاثیر میپذیرند و تغییرات قیمتهای جهانی نفت و فرآوردههای نفتی، محصولات پتروشیمی و فلزات اساسی بر میزان صادرات و درآمد و قیمت سهام این قبیل شرکتها اثر میگذارد، بهطوریکه این گروهها در بورس ایران خود به تنهایی شاخصساز بوده و بیشترین تاثیر و تغییرات را در روند شاخصکل و در نهایت معاملات بازار دارند. علاوهبر این مقدار شاخص دلار و جریان سرمایهگذاری خارجی نیز خود از عوامل دیگری است که نه بهصورت مستقیم، بلکه غیرمستقیم تاثیر خود را بر بازار سهام میگذارد. در این میان نیز نوسانهای قیمت جهانی طلا بر قیمت سکه و طلا در بازار داخل تاثیر میگذارد و عملکرد بازارهای موازی و واردکنندگان و صادرکنندگان را نیز تحتالشعاع قرار میدهد که این عامل خود باعث ایجاد فضایی میشود که سرمایهگذاران را از زمین بورس خارج کرده و به دلیل کسب سودهای زودهنگام و بیشتر به بازارهای موازی هدایت میکند. این موضوع که باعث جابهجایی مدام سرمایهگذار در بازارهای مالی میشود، تمرکز نقدینگی را در بورس کاهش میدهد و بازار سهام را در برخی موارد حتی دچار ریزش میکند. طبیعتا متغیرها خود نیز میتوانند عامل رشد بازار باشند. گروه دیگر که تاثیرات زودهنگامی را بر بازار دارند، تحولات اقتصادی و سیاسی شرکای تجاری نزدیک نظیر چین، هند، کرهجنوبی، ترکیه، عراق و امارات است که بر جریان درآمدی شرکتهای دولتی (نظیر شرکت ملی نفت) و شرکتهای بورسی که با این کشورها روابط تجاری بالایی دارند، اثرگذار است. با ذکر تمامی مواردی که تاکنون گفته شد، میتوان وزن منحصربهفرد تحریمها در اقتصاد ایران را نیز درک کرد، بهطوریکه تحریمهای اقتصادی نیز با ایجاد بیثباتی در متغیرهای اقتصاد کلان و افزایش هزینه تجارت خارجی، نقل و انتقال پول و کاهش حجم مبادلات تجاری، اثرات مخربی بر بازار سرمایه ایران دارند.
بورس دولتی ایران
از آنجا که در ادبیات اقتصادی، بازار سرمایه یکی از مهمترین بازارهای دارایی در هر اقتصادی شناخته میشود، آینه تمامنمای اقتصاد هر کشور است، اما با این حال بورس ایران درکنار تمامی جذابیتهای ممکنی که برای سهامداران دارد، از نظر معیارهای جهانی مسائل و محدودیتهای اساسی دارد و نسبت به بورسهای دنیا از تفاوتهای اساسی برخوردار است که این تفاوتها در نهایت باعث ناکارآیی بازار سرمایه ایران در رسیدن به اهداف اقتصادی خود شدهاست، بهطوریکه گاهی باعث رویگردانی سهامداران و هدایت آنها به بازارهای موازی میشود. طبق ماده۵ قانون بازار اوراقبهادار، سازمان بورس موسسه عمومی غیردولتی است که دارای شخصیت حقوقی مالی و مستقلی است که درآمد آن از محل کارمزدهای معاملاتی تامین میشود. طبق این مادهقانونی هر شخصی پس از پذیرش هرگونه از مناصب مدیریتی در ارتباط با بازار سرمایه باید استقلال حرفهای را در همه تصمیمگیریها حفظ کند، اما با نگاهی به ترکیب شورایعالی بورس بهعنوان عالیترین رکن تصمیمگیر در ارتباط با بازار سرمایه، وابستگی بیش از پیش بازار سرمایه به دولت مشخص خواهد شد. طبق ماده۳ قانون بازار سرمایه، شورایعالی بورس از وزیر اقتصاد بهعنوان رئیس شورا، وزیر صنعت، رئیسکل بانکمرکزی، رئیس سازمان بورس بهعنوان دبیر و سخنگوی شورا، روسای اتاقهای بازرگانی و تعاون، نماینده کانونها، سه نفر خبره مالی و درنهایت نماینده بورسکالا تشکیل شدهاست. در ارتباط با ترکیب شورایعالی بورس ذکر دو نکته الزامی است؛ یکی اشخاص حقیقی که تحتعنوان خبره مالی و نماینده بورسکالا به عضویت شورایعالی بورس درمیآیند و با معرفی وزیر و تصویب هیاتوزیران به این شورا میپیوندند، بنابراین انتظار اتخاذ تصمیماتی مستقل از سیاستهای دولت از اینگونه افراد را نخواهیم داشت و دیگری در ارتباط با تبصره ماده۴ همین قانون است که بیان میدارد کلیه مصوبات شورایعالی بورس صرفا پس از تایید وزیر اقتصاد بهعنوان رئیس شورایعالی بورس لازمالاجراست. برهمین اساس سازمان بورس بهعنوان مجری تصمیمات شورایعالی بورس برخلاف ماده۵ قانون بازار اوراقبهادار عمل کرده که استقلال بورس از دولت را مورد خطاب قرار میدهد و پیرو سیاستهای دولت بهویژه وزارت اقتصاد است. این درحالی است که بررسی بورسهای دنیا نشان میدهد دولتها نهتنها حق دخالت در بازار سرمایه را ندارند، بلکه حق نظارت بر بازار سرمایه نیز از دولتها سلب شده و این حقنظارت عموما به سازمان بورس و هیاتهای سیاستگذاری مستقل داده شدهاست. یکی دیگر از مشکلات عمده بازار سهام و از دلایل غیررقابتی و کمعمقبودن آن نسبت به بازارهای جهانی، نسبت معاملات سهامداران حقیقی و حقوقی و فعالیتهای خرید و فروش نامتوازن است. دولت علاوهبر امکان دخالت از طریق شورایعالی بورس بر بازار سرمایه، میتواند در قالب شرکتهای حقوقی که عموما به بانکها و صندوقهای بازنشستگی تقسیم میشوند، در نقش سهامداران عمده شرکتهای بورسی حاضر شود و روند معاملات را تحتتاثیر و تصمیمات خود درآورد، بنابراین سهامداران حقوقی بهخاطر وزن و سهم بالایی که دارند از قدرت بازاری بیشتری نسبت به سهامداران حقیقی برخوردار هستند و درواقع یکی از موانع اصلاح ساختاری بازار سرمایه همین نسبت بالای حقوقی به حقیقی در اکثر سهمهای بازار سرمایه است که موجب ایجاد ریسک و رویگردانی سهامداران حقیقی از بازار سرمایه میشود. رویگردانی سهامداران حقیقی تنها یک وجه منفی از حضور گسترده سهامداران حقوقی را بهنمایش میگذارد و وجه منفی دیگر را باید در عدمتوانایی رقابت بخشخصوصی و نهادهای مستقل تامینمالی با شرکتهای حقوقی جستوجو کرد که موجبشده اینگونه موسسات- که مستقل از دولت هستند- تمایلی برای ورود سرمایههای خود به بازار سرمایه نداشته باشند. این درحالی است که در سایر بورسهای جهان با تصویب قوانینی در جهت حمایت از سهامداران خرد برآمدهاند و درنهایت با تشکیل مجمع سهامداران خرد در برخی از این بورسها، مانع از تمرکز قدرت بازاری برای برخی سهامداران حقوقی یا حتی حقیقی دارای رانت اطلاعاتی نیز شدهاند.
حضور رانت و تقویت حقوقیها
این موضوع را نمیتوان انکار کرد که در کل جهان افرادی که مطلع یا حتی صاحب رانت و نفوذ خبری هستند بهراحتی برای کسب منافع مالی بیشتر، از آن استفاده میکنند. حال این مساله در بورسهای جهان نیز وجود دارد که بهعبارتی سهام شرکتها قبل از انتشار خبر یا وقوع اتفاقی پیشخور شده و واکنشهایی مبنیبر انتظارات در بازارها دیده میشود. در همین راستا برخی نیز در بورس ایران هستند که از این موقعیت رانتی در راستای سودآوری در بورس بهرههای بالایی میگیرند، بهطوریکه نقش دولت با اجرای سیاستگذاریها یا سازوکارهای کنترلی برای بهبود تا امروز چندان موفق نبوده و باعث شدهاست که عدمشفافیت در سهام بسیاری از شرکتها بهخصوص سهام بزرگ ایجاد شود. همین امر موجب فراهمشدن زمینه برای رانت میشود.
به علت عدمارائه اطلاعات کافی و مناسب به وسیله سهام بزرگ دولتی، سرمایهگذاران بزرگ به طرف کسب اطلاعات میدانی کشیده میشوند، بدین معنی که برخی افراد که از نفوذ یا روابط مناسبی برخوردار هستند از وضعیت شرکتها اطلاعاتی کسب میکنند که برای عموم در دسترس نیست. این افراد از اطلاعات درونی و بهخصوص تصمیمات شرکتها بهصورت غیررسمی بهره گرفته و سودهای کلانی به جیب میزنند؛ این در حالی است که سهامداران خرد از این قضیه مستثنا هستند و ضررهای بسیاری را متحمل خواهند شد. البته باید این موضوع را در نظر داشت که یک اتفاق خاص در بازار سرمایه را نمیتوان لزوما ناشی از رانت دانست. در این میان با وجود چنین ابهاماتی نمیتوان در تحلیلها این اطمینان را کسب کرد، بههمیندلیل بورس ایران برخلاف بورسهای جهان همواره با شائبههایی همراه بوده و در برخی موارد معاملات سهام داغ میشود. به این ترتیب با توجه به حضور پررنگ دولت در بورس هرگونه تغییر در قیمتهای بسیاری از سهام و در پی آن تحرکات صعودی یا نزولی شاخصها عمدتا متاثر از سیاستگذاریهای دستوری و دولتی بودهاست، بنابراین بازار سرمایه از همسویی بالایی نسبت به تصمیمات دولت برخوردار است، پس بسیاری از سرمایهگذاران بهجای تمرکز بر تحلیلهای منطقی و اصولی خود باید بیشتر به تصمیمات و اخبار سازمانهای دولتی چشم بدوزند تا بتوانند در زمان مقرر اقدام به خرید یا فروش سهام کنند، درحالیکه بورسهای خارجی عمدتا از شاخصها، آمارها و عوامل اقتصادی تاثیر میپذیرند و بهراحتی بورس ایران تغییرات جهشی و ناگهانی یا حتی تداوم در روند نزولی یا صعودی ندارند، بورس ایران از نظر سازوکار و فنی توان حضور و رقابت با بورسهای خارج را ندارد، با اینحال بورس اوراق بهادار تهران به نوبه خود بازاری فعال و قابلقبول است که نیاز به اصلاحاتی دارد، اما در قیاس با جامعه جهانی از جذابیتی که باعث شود سرمایهگذار خارجی در آن حضور داشته باشد برخوردار نیست.
برای ارائه نظر خود وارد حساب کاربری خود شوید
نظرات