چگونه نقاط ورود و خروج مناسب به بورس را تشخیص دهیم؟

دنیای‌اقتصاد- علی عبدالمحمدی : سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران مختلف، افق سرمایه‌گذاری گوناگونی دارند. برخی از آنها دید کوتاه‌‌‌‌‌‌مدتی دارند و برای بازه‌های زمانی کوتاه، راهی بازارهای مختلف می‌شوند و با کسب سودهای موجود در آن بازار در آن مقطع زمانی از آن بازار خارج‌شده و به‌دنبال فرصت سرمایه‌گذاری دیگری می‌‌‌‌‌‌گردند که پتانسیل خلق سود را برای آنها داشته باشد. در نگاهی دیگر، سرمایه‌‌‌‌‌‌گذارانی نیز وجود دارند که برخلاف گروه قبلی، چشم‌‌‌‌‌‌انتظار نوسانات کوتاه‌‌‌‌‌‌مدت در بازار‌‌‌‌‌‌ها نمی‌‌‌‌‌‌مانند و از فعالیت سرمایه‌گذاری خود، انتظارات چشمگیری در کوتاه‌‌‌‌‌‌مدت ندارند و کسب بازدهی را منوط به حضور بلندمدت در یک بازار می‌دانند.


معمولا برای گروه دوم یعنی سرمایه‌‌‌‌‌‌گذارانی که افق زمانی طولانی‌‌‌‌‌‌تری دارند، چندان نقاط ورود و خروج در روندها مهم نیست. البته شایان ذکر است که ورود در نقطه بهینه به بازارها و در زمانی‌که بازار موردنظر دچار حباب مثبت قیمتی نیست، می‌تواند فعالیت سرمایه‌گذاری فرد را زودتر به کسب بازدهی منتج کند، اما در یک نگاه مقایسه‌‌‌‌‌‌ای می‌توان این‌چنین استنباط کرد که شناسایی نقاط مناسب و بهینه برای خرید و فروش برای سرمایه‌‌‌‌‌‌گذارانی که دید و افق زمانی کوتاه‌‌‌‌‌‌مدتی دارند، بسیار حیاتی‌‌‌‌‌‌تر و مهم‌تر از سرمایه‌‌‌‌‌‌گذاران بلندمدت است. برای مثال اگر پورتفوی مبنا را شاخص‌کل بورس تهران قرار دهیم، کسی که در سقف مرداد سال‌۹۹ وارد بازار سهام شده، بعد از گذشت قریب به سه سال‌از آن مقطع، هنوز در باتلاق ضرر غوطه‌‌‌‌‌‌ور است، در سمت دیگر اگر کسی در آبان سال‌گذشته اقدام به خرید سهم در بورس تهران کرده باشد، با توجه به رقم کنونی شاخص، اکنون از فعالیت سرمایه‌گذاری خود سود کسب کرده‌است. همین موضوع اهمیت نقاط ورود و خروج مناسب به بازارها را بیش از پیش به مخاطب یادآور می‌شود. اما در بازاری مثل بورس تهران، یک سرمایه‌‌‌‌‌‌گذار که افق زمانی کوتاه‌‌‌‌‌‌مدت دارد و قصد دارد از نوسانات قیمت سهام حداکثر بهره را ببرد، چگونه نقطه شروع روند‌‌‌‌‌‌های صعودی را تشخیص دهد؟ یک فرد برای پاسخ به چنین سوالی باید چه فاکتورها و پارامترهایی را زیرنظر گرفته و تحلیل کند؟

مسائل پولی و بانکی
در پاسخ به سوال فوق می‌توان گفت که عموما برای تشخیص نقاط ورود مناسب به بورس، فرد باید تسلط کاملی بر اقتصاد کلان داشته باشد و اثر تغییرات در ترکیب کل‌‌‌‌‌‌های پولی و ‌درصد تغییرات آنها و اتفاقات حاکم بر نظام پولی و بانکی بر بازار سهام را به‌درستی درک و سپس تجزیه و تحلیل کند. به‌علاوه فرد باید توانایی تجزیه و تحلیل و ربط‌‌‌‌‌‌دادن زنجیروار مفاهیم به یکدیگر را داشته باشد. برای مثال وقتی رشد نقدینگی از متوسط بلندمدت خود فاصله معناداری می‌گیرد، فرد باید از این گذرگاه تورم افسارگسیخته ماه‌های آتی را پیش‌بینی کند و تشخیص دهد که با وجود نرخ بهره حقیقی موجود در اقتصاد و تورم بالا، سپرده بانکی پناهگاه مناسبی برای حفظ ارزش سرمایه فرد در‌برابر تورم نخواهد بود و برای جلوگیری از کاهش پول باید پول خود را به بازاری انتقال دهد که پتانسیل حفاظت از ارزش سرمایه وی را دارد.

شتاب‌‌‌‌‌‌گرفتن رشد نقدینگی باید فرد را به این نتیجه برساند که احتمالا نرخ ارز در ماه‌های آتی با افزایش مواجه خواهد شد و سیل نقدینگی افراد حقیقی برای حفظ ارزش پول راهی بازارهای دارایی خواهد شد و در این اثنا بازار سهام نیز به‌عنوان یکی از ‌این بازارها با استقبال مواجه خواهد شد یا مثلا فرد باید تشخیص دهد که تغییر ناگهانی نرخ‌های بهره موجود در اقتصاد، به بازاری مثل بازار سهام شوک ناگهانی وارد خواهد کرد، نظیر آنچه در بهار۹۹ برای بورس تهران رخ‌ داد. در بهار آن سال‌نرخ بهره بین‌‌‌‌‌‌بانکی با کاهش معناداری مواجه شد و این موضوع، یکی از دلایلی بود که موجبات شکل‌‌‌‌‌‌گیری حباب قیمتی را در پنج ماه اول سال‌۹۹ در بورس تهران فراهم کرد. افزایش یک‌باره و ناگهانی همین متغیر نیز یکی از عوامل دیگری بود که سبب شد شتاب تخلیه هیجان در شاخص‌های سهامی با سرعت معناداری ادامه یابد، پس می‌توان گفت که بررسی شاخص‌های پولی و اطلاعات اقتصاد کلان یکی از مواردی است که فرد سرمایه‌‌‌‌‌‌گذار با بررسی آن می‌تواند تا حدودی به نقاط شروع روند صعودی بازارها و شدت و حدت تداوم روندها پی ببرد‌‌‌‌‌‌.


مسائل سیاسی
موضوع دیگری که فرد با بررسی آنها قادر به تشخیص نقاط بهینه ورود به بازاری مثل بورس است، مسائل سیاسی است، یعنی یک تحلیلگر و سرمایه‌‌‌‌‌‌گذار بورسی باید تسلط نسبی بر مسائل سیاسی و اثرات کنش‌‌‌‌‌‌ها و واکنش‌های قدرت‌های سیاسی و اقتصادی جهان، منطقه داشته باشد و اثرات تصمیمات سیاسی اقتصاد‌‌‌‌‌‌های بزرگ دنیا بر اقتصاد جهانی و قیمت کامودیتی‌‌‌‌‌‌ها را به‌درستی درک کند، همچنین ضروری است که فرد با بینشی ژرف اثر فعل و انفعالات و فراز و نشیب‌‌‌‌‌‌های روابط دیپلماتیک کشور خود با سایر کشورها را موردبررسی قرار دهد تا بتواند اثر این موضوعات بر بازارهای داخلی کشور و به‌خصوص بازاری مثل بورس تهران را تفسیر کند.  برای مثال بعد از امضای برجام در زمستان سال‌۹۴ و زدوده‌‌‌‌‌‌شدن موقت سایه تحریم‌ها از سر اقتصاد کشور، شاخص گروه خودرو و ساخت قطعات به دلایلی نظیر احتمال سرمایه‌گذاری‌های خارجی در صنعت خودروی کشور و امکان دستیابی به تکنولوژی تولید به‌‌‌‌‌‌روز جهانی با رشد معناداری همراه شد که این موضوع اثر یک کنش سیاسی بر مقوله اقتصاد را توضیح می‌دهد یا تا زمانی‌که شانس دونالد ترامپ از جو بایدن درنظرسنجی‌‌‌‌‌‌های رسانه‌‌‌‌‌‌های مختلف آمریکا بیشتر بود، بازارهای ارز، طلا و سکه در ایران، پیروزی ترامپ را پیش‌بینی کرده بودند و تب داغ تقاضا در بازارهای مذکور

برقرار بود.  قیمت دلار در اواخر مهر سال‌۹۹ به سقف قیمتی آن زمان خود یعنی ۳۲‌هزار‌تومان رسید‌ و قیمت سکه نیز سقف آن زمان خود را در کانال ۱۶‌میلیونی تجربه کرد. درست از زمانی‌که درنظرسنجی‌‌‌‌‌‌های ایالات‌متحده شانس بایدن از ترامپ پیشی‌گرفت، شاهد کاهش التهاب بازارها بودیم و بازارهای مذکور با افت از سقف‌های قیمتی خود همراه شدند.  در مقام جمع‌‌‌‌‌‌بندی می‌توان گفت که باید توجه به مسائل سیاسی و آمارهای پولی و بانکی برای تشخیص نقاط بهینه ورود به بازارها و خاصه بورس مدنظر قرار گیرد.


این خبر را به اشتراک بذارید!

نظرات


برای ارائه نظر خود وارد حساب کاربری خود شوید